سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند از قیل و قال و تباه کردن مال و فراوانی سؤال نفرت دارد [امام کاظم علیه السلام]

G.T.P

این وبلا گ حتماَ درست شده و برای کسانی که اشتراک در اختیار میگزارند و ایمیل خود ونظر خوذد را میدهند میتوانند از این امکانات که در این جدول ها درج شده میتونند بهره مند شوند من از دوستانی که نظر میدهند ممنونم اگه نظری درباره سایت دارند میتووند به وبلاگ بفرستند تا من از این نظراتو شما بره مند بشوم من از شماممنونم


اشکان ارنگی ::: دوشنبه 87/11/14::: ساعت 7:56 عصر

نمایش آزاد شدن شما از دست ژاپنی‌ها، یک راست وارد جنگی نفس گیر در ساحل ژاپن می‌شوید. به همان مقدار که چنین بازی‌های اکشن "بکش برو جلو" داستان‌هایی پیچیده ندارند، توضیح کامل داستان(اگر اسمش را بتوان گذاشت داستان چون روایتی کوچک از یک رویداد تاریخیست) برای این نوع بازی‌ها مهم نیست و در این نقد و بررسی جایی ندارد. در کل داستان از دو بخش اصلی تشکیل شده. یکی حمله‌ی یگان دریایی آمریکا به ژاپن و دیگری نفوذ نیروهای شوروی(روسی) به برلین و در نهایت غلبه بر نازی‌ها. رویدادهای این دو بخش داستان تقریباً مثل سال گذشته در cut-sceneها(هنگام بارگذاری مراحل) روایت می‌شود. البته از حالت Google Earth مانند(!) خارج شده و رنگ و روی قبل را از دست داده. بد نیست به یکی از کمبودهای این قسمت هم اشاره کنیم. به محض اتمام این نمایش‌های تاریخی، مرحله آغاز می‌شود. بهتر بود که با ظاهر شدن کلمه‌ی Start، بازی خود به خود شروع نمی‌شد و تنها بازی کننده می‌توانست با فشردن یک کلید، اینکار را انجام دهد.

زنده نخواهید ماند! این عبارت را سازندگان بازی برای چهارمین(آخرین) درجه‌ی سختی بازی انتخاب کرده‌اند. به نوعی حق با آن‌هاست. به اتمام رساندن برخی مراحل، بدون اینکه شاهد مرگ خود باشید، کاری دشوار است. هیجان مناسب و درست بازی را در سومین درجه‌ی سختی می‌توان تجربه کرد و از روند بازی لذت برد. سال گذشته این روند دچار تغییراتی اساسی نسبت به نسخه‌های قبلی سری CoD شده بود(هرچند هسته‌ی اصلی آن همچنان باقی بود و هست). امسال شاهد گیم پلی خوش ساخت و بی نقص CoD 4 در قالب جنگ‌های کلاسیک هستیم. شاید نتوان اینکار را تقلید نامید؛ چون قرار نیست تغییرات مثبت یک بازی در نسخه‌ی بعدی حذف شوند یا بهتر است اینطور بگویم که CoD 4 امتحان خوبی پس داد و به همین دلیل از نظر گیم پلی، کارکنان Treyarch از ساخته‌ی Infinity Ward الگوبرداری به جا و درستی کردند. حتی این موضوع در بخش چند نفره نیز صدق می‌کند که در ادامه توضیحات کافی در رابطه با آن خواهم داد.

با اتمام مرحله‌ی اول بدون شک همه به یک چیز فکر می‌کنند. شباهت CoD: WaW به CoD 4 از نظر سینمایی بودن. بریدن گردن یکی از هم رزمان جلوی چشمانتان، چندین مرتبه نجات یافتن توسط یاران و از همه مهم تر پیروی از یک فرمانده‌ی کهنه کار(Reznov) در جنگ. مشابه چنین صحنه‌های سینمایی و دراماتیک را در بازی قبلی دیده بودیم. همانطور که سازندگان قول داده بودند، حتی این صحنه‌ها پر رنگ تر و خشن تر نیز شده‌اند. این مورد هم برداشت مثبتی از دستاوردهای Infinity Ward بود. به هر حال WaW  از همه نظر شباهت زیادی به Modern Warfare دارد. از شباهت‌ها بگذریم و به تفاوت‌ها و خصوصیات جدید بازی نیز نیم نگاهی بیندازیم. از این حیث WaW نوآوری‌های جالبی دارد. هر یک از جناح‌ها، هوش مصنوعی منحصر به فردی دارند. در این بین، سربازان چشم بادامی با حرکات خود از همه بیش تر جلب توجه می‌کنند. بالا رفتن از درختان و از بین بردن دشمنان(نیروهای آمریکایی) با سلاح‌های دوربین دار، پنهان شدن میان گیاهان و حمله‌ی ناگهانی ... کاملاً نشانگر خصوصیات(سرعت بالا) ژاپنی‌هاست. در مقابل، آمریکایی‌ها نیز با دست پر به جنگ این دشمنان زیرک آمده‌اند و از سلاح flamethrower یا همان شعله افکن بهره می‌برند. این موارد جزئی، تاثیراتی بر روند بازی گذاشته و تا حدودی آن را از یکنواختی خارج کرده‌اند.

جایگیری، چگونگی و زمان حمله‌ی دشمنان از قبل تعریف شده است. در جای جای مراحل، اجساد ژاپنی‌ها را مشاهده خواهید کرد که در زمان یا تعریفی مشخص(به عنوان مثال با ورود شما به منطقه‌ی تعیین شده) برخاسته و به سمت شما و یارانتان حمله ور می‌شوند. یک مشکل اساسی از این نظر وجود دارد. اگر پیش از برخاستنشان به آن‌ها شلیک کنید، با چاقو به آن‌ها ضربه بزنید یا بر رویشان نارنجک بیاندازید، باز هم نمیمیرند و در حالت از قبل مشخص شده، از جایشان بلند می‌شوند. همچنین اواسط مرحله‌ی اول یکی از یارانتان گرفتار تله می‌شود که در ادامه چندین بار این صحنه تکرار می‌شود و به اصطلاح کاملاً ed است. مشکل گیر کردن NPCها به یکدیگر هم هرچند اندک؛ ولی وجود دارد. یکی از یاران بر روی زمین نشسته بود و یکی دیگر از هم رزمان به ایشان برخورد کرد و شروع به درجا دویدن کرد. در هر صورت برخی معتقدند چنین مشکلاتی در اکثر بازی‌ها مشاهده می‌شود و طبیعیست!

طراحی مراحل مثل همیشه خطی، ولی جذاب است. اشتباه کوچکی که شاید اکثر بازی‌کننده‌ها به آن توجه نکنند در طراحی به چشم میخورد. اطراف(مخصوصاً شروع) نقشه‌ها و مراحل این نوع بازی‌ها معمولاً به دیوار، حصار، آب و هر نوع مانع دیگری ختم می‌شود. برخی از این موانع، نامعقول هستند. همچنین در آغاز مراحل اندکی، معلوم نیست سربازان چطور سر از چنین جاهایی درآورده‌اند. به هر حال بازی‌های خطی دست سازندگان را تا حد زیادی می‌بندند. با پیش روی در مراحل متوجه می‌شوید که ماموریت‌ها مشابه نسخه‌های قبلی هستند؛ ولی به هیچ عنوان از انجامشان خسته نخواهید شد. دلیل این امر، تنوع خوب آن‌هاست. کنترل تانک‌های غول پیکر در برابر نازی‌ها یا مقابله با هواپیماهای ژاپنی بر فراز اقیانوس، در عناوینی مثل CoD 3 و Medal of Honor: Pacific Assault وجود داشتند؛ اما به خوبی روند بازی را از یکنواختی خارج کرده‌اند. یکی از مشکلاتی که همچنان پابرجاست، تصمیمات اشتباه دشمنان مخصوصاً در پناه گیریست. ممکن است کاملاً در دید دشمن باشید و عکس العملی از وی نبینید یا دشمنان طوری پشت اجسام پناه بگیرند که بدنشان به طور مضحکی در خط آتش شما باشد.

مطرح کردن قضیه‌ی استفاده از Engine بازی CoD 4 برای ساخت CoD: WaW دیگر صدای خواننده را در می‌آورد چرا که کلیشه‌ای و تکراری شده. سازندگان بازی در مصاحبه‌ها به قول معروف پیاز داغ هم اضافه می‌کردند و از گرافیکی بهتر از قبل صحبت می‌کردند. البته اگر خلاف حرفشان صحبت کنم، کم لطفی کرده‌ام. چراکه مشکلی مثل جلوه‌های آب که در CoD 4 تو ذوق می‌زد، به طور کامل برطرف شده و منظره‌ی چشم نوازی به ساحل ژاپن بخشیده. یکی از اشتباهات طراحی، قرارگیری مدل‌ها بر روی هواست. با مشاهده‌ی نقشه‌ها با برخی از درختانی مواجه خواهید شد که علاوه بر سرشان، تهشان هم در هواست. در آغاز یکی از مراحل که کاراکتر بر روی تانک نشسته، اگر دوربین را به سمت پایین بیاورید بدن وی را نمی‌توانید مشاهده کنید. پس چطور بر روی تانک نشسته؟! به جز این مشکلات و چند مورد کوچک دیگر از جمله برخی بافت‌های بی دقت و همچنین مدل‌هایی که کیفیت ساختشان چنگی به دل نمی‌زند، همه چیز یادآور گرافیک عالی بازی قبلیست. انیمیشن‌های نرم به لطف استفاده از تکنولوژی موشن کپچر(که امروزه در اکثر بازی‌ها از آن استفاده می‌شود) و تعامل مدل‌ها با محیط اطراف، خارق العاده است. نرخ فریم بازی در صحنه‌های شلوغ، انفجارها و ... افت می‌کند که البته طبیعیست و در کل مشکل خاصی از این نظر در نسخه‌ی PC وجود ندارد.

با وجود سلاح flamethrower، جلوه‌های آتش بیش از همیشه به چشم می‌آیند و همین به تنهایی کار سازندگان را سخت تر کرده بود. اتفاقاً Treyarch در این امر موفق شد و جلوه‌های آتش از نظر بصری عالی شده‌اند. اما بر خلاف Far Cry 2 که با سوزاندن قسمت کوچکی از گیاهان، آتش بیش تر و بیش تر می‌شود و گیاهان و درختان مجاور نیز به مرور زمان می‌سوزند در CoD: WaW تنها قسمتی که نشانه می‌گیرید آتش می‌گیرد. سازندگان یک حیله هم زدند به این صورت که گیاهان را به چند بخش تقسیم کرده‌اند که با آتش گرفتن گوشه‌ای از هر یک از آن‌ها، همان بخش به طور کامل به وسیله‌ی یک انیمیشن تغییر حالت داده و می‌سوزد. مثلاً سمت چپ یکی از این بخش‌ها(منظور یک یا چند متر مربع از علف‌هاست) را آتش می‌زنید و بدون اینکه آتش به سمت راست سرایت کند، هر دو سمت همزمان می‌سوزند. البته اگر دقت زیادی نکنید، متوجه این حیله نخواهید شد.

بازی Soldier of Fortune: Payback که سال گذشته عرضه شد، دارای خشونت بسیار زیادی بود. بازی‌کننده می‌توانست با شلیک به قسمت‌های مختلف بدن دشمن، او را تکه تکه کند. تقریباً چیزی شبیه به این توضیح در مورد CoD: WaW هم صادق است. در کنار این خشونت که نمایانگر واقعیات تلخ جنگ است، صداپیشگی بی نظیر، کیفیت بالا و طراحی واقع گرایانه‌ی جلوه‌های صوتی، احساس حضور در جنگ‌های کلاسیک را به بازی‌کننده منتقل می‌کند و شاید بتوان گفت بهترین ویژگی بازی، صداگذاری آن است. در کنار این صداگذاری خوب، موسیقی نیز نقش مهمی در کیفیت محصول نهایی ایفا می‌کند. استفاده و بکارگیری موسیقی‌های سبک راک در یک بازی اکشن، مطمئناً به هیجان آن می‌افزاید. اما زیاده روی و تأکید بیش از حد بر روی هر چیزی، تاثیر عکس می‌گذارد.

تاکنون در هیچ یک از بازی‌های سری CoD حالت Co-Op(مشارکتی) وجود نداشته. WaW این قابلیت را به صورت آنلاین و آفلاین دارا می‌باشد. تمامی مراحل بخش تک نفره به علاوه‌ی یک حالت جذاب و خلاقانه به نام Nazi Zombies را می‌توانید با دوستانتان(تا سقف 4 نفر) بازی کنید. در حالت نام برده شده(Nazi Zombies) که هم به صورت انفرادی، هم مشارکتی می‌توان آن را انجام داد، در خانه‌ای کوچک قرار می‌گیرید که توسط زامبی‌های نازی محاصره شده(احتمالاً یاد Resident Evil 4 افتادید) و باید برای بقا تلاش کنید. با کشتن دشمنان امتیازات و جوایزی می‌توان بدست آورد که با این امتیازات قابلیت آزادسازی قسمت جدیدی از خانه(مثلاً طبقه‌ی دوم) و همچنین خریداری سلاح‌های بهتر را خواهید داشت. با توجه به ویژگی امتیاز گیری بازی، بخش Co-Op حالتی رقابتی و جذاب است که بر ارزش تکرار مراحل افزوده است. همچنین 13 "کارت مرگ" را می‌توان در طول بازی پیدا کرد که هر یک کد تقلب خاصی برای حالت Co-Op آزاد می‌کند.

ویژگی‌های بخش چند نفره‌ی بازی مشابه Modern Warfare است با این تفاوت که نقشه‌های آن طراحی خوبی ندارند و وسعت آن‌ها خیلی زیاد است. Perkها، قابلیت تغییر خصوصیات سلاح‌ها، رادار و ... همگی در WaW هم در دسترسند. با توجه به اینکه بازی در دوران جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد، اینبار با کشتن پشت سر هم دشمنان خبری از هواپیما و هلیکوپتر نیست و به ترتیب توانایی بمباران کردن قسمت دلخواهی از نقشه و توانایی انداختن سگ‌ها به جان دشمنان، جایگزین این موارد شده‌اند. حالت چند نفره‌ی WaW اصلاً جذابیت بازی قبلی را ندارد که مهمترین دلایل آن طراحی بد نقشه‌ها و حذف موزیک از این بخش بازیست. البته تنظیمات حالت چند نفره گسترده تر از قبل شده و مواردی به آن افزوده شده که در CoD 4 انجام این تغییرات تنها از طریق کنسول(~) یا با استفاده از نرم افزارهای جانبی ممکن بود.

در کل خصوصیات مثبت بازی بر مشکلات آن می‌چربد و استودیوی Treyarch زحمات زیادی برای ساخت این بازی و رسیدن به هدف خود متحمل شده. نتیجه‌ی کار نیز متفاوت از شباهت‌های CoD 2 به نسخه‌ی سوم است. این استودیو به نظر منتقدین احترام گذاشت و تنها نکات مثبت CoD 4 را به منظور استفاده در WaW برداشت کرد. در نهایت کاستی‌ها و برخی مشکلات کوچک آن را نیز برطرف ساخت و یک عنوان ارزشمند(شاید آخرین عنوان مرتبط با جنگ جهانی دوم در سری CoD) را به دوستداران ژانر FPS هدیه کرد.

 

 

 رتبه بندی
9
 گیم پلی
9
 گرافیک
9
 صداگذاری
9
 نوآوری
9
 جذابیت
9
   


 

شرکت EA همیشه خود را در ساخت بازیهایی با درجه بندی سنی پایین (یا به قول معروف بچه گانه) نشان داده است از این رو اعلام یک بازی خشن و با Rating بالای 18 سال از EA عملی فوق العاده عجیب و تا حدی دور از انتظار بود. شاید خیلی ها آن وقت حرف های EA را در رابطه با Dead Space نوعی یاوه گویی دانستند و زیاد به آنها اعتنا نکردند تا اینکه اولین ترایلرها و ویدئوهای پخش شده از بازی نشان دادند که EA با هیچکس شوخی ندارد! EA یا بازی ترسناک نمی سازد یا اگر بسازد چیزی می سازد که همه را به معنای واقعی ترس، بترساند.

بازی در قرن بیست و ششم آغاز می شود و کاراکتر اصلی بازی شخصی است به نام Isaac Clarke (در تلفظ آیزک و در زبان فارسی اسحاق). او یک مهندس هوا فضاست که برای شرکت Concordance Extraction Corporation یا به اختصار C.E.C کار می کند. کار شرکت ایجاد معادن غول پیکر در اجرام کهکشان راه شیری می باشد. سفینه های زیادی از جمله USG Ishimura برای این شرکت کار می کنند. داستان بازی از آنجا آغاز می شود که یک پیغام حاوی مطالب نگران کننده از طرف USG Ishimura برای C.E.C مخابره می شود و اینجاست که آیزک به همراه چهار عضو دیگر از سازمان بوسیله سفینه ی فضایی USG Kellion که یک سفینه ی راهبردی می باشد به سمت USG Ishimura که اکنون در مدارات سیاره ای به نام Aegis 7 می باشد اعزام می شوند. پس از فرود موفقیت آمیز سفینه ی USG Kellion بر روی عرشه ی USG Ishimura اعضای سفینه ی USG Kellion بوسیله ی موجوداتی که نکرومورف (Necromorph) نامیده می شوند مورد حمله قرار می گیرند. این موجودات از ایجاد مجدد روح در بدن انسانهای مرده و تلفیق آنها با اجزای بدن موجوداتی دیگر که سابقا ساکن سیاره بوده اند بوجود آمده اند. در این هنگام است که آیزک بوسیله یک آسانسور از محل می گریزد و از دوستانش جدا می شود. حال سه نفر بر روی سیاره وجود دارند و برای نجات جان خود تلاش می کنند که عبارتند از آیزک، Kendra Daniels و Zach Hammond. ماموریت آیزک در بازی رفتن به قسمت های مختلف سفینه و تعمیر و راه اندازی مدارات آن می باشد. آیزک به هیچ وجه در کارهای نظامی مهارت ندارد زیرا او فقط یک مهندس است و شاید این برای اولین باری باشد که اسلحه به دست می گیرد پس به هیچ وجه انتظار بالایی از او در انجام کارهای نظامی نداشته باشید. در بازی با اتفاقات مختلف و عجیبی روبرو می شوید (از جمله خیانت) که اسرار زیادی را برایتان فاش می کنند. همچنین با بدست آوردن نوار های ضبط شده (Log) در بازی می توانید از اتفاقاتی که برای ساکنین قبلی سفینه افتاده است باخبر شوید. از شخصیت های بازی می توان Isaac Clarke ،Kendra Daniels ،Zach Hammond ،Dr. Challus Mercer ،Dr. Terrence Kyne ،Nicole Brennan و Jacob Temple را نام برد که صحبت کردن درمورد خصوصیات و پیشینه ی هر کدام از این شخصیت ها در مقاله ی کوتاه ما نمی گنجد.  با اینکه تم داستانی بازی شباهت زیادی به بازی رزیدنت اویل 1 دارد اما باز هم به کار بردن این داستان برای بازی ایده ای جالب به نظر می رسد.

شاید مهم ترین نکته ای که بتوان روی آن بحث کرد دشمن های بازی باشند. در بازی خبری از Head-Shot کردن دشمن ها و این حرف ها نیست و باید نقطه ی ضعف آنها را پیدا کنید و به عبارتی آنها را "نقطه ضعف شات" (infirmity-shot) کنید! هر نوع موجودی با همه نوع شکل و شمایلی در این بازی یافت می شوند که در صدد کشتن شما هستند. همانطور که گفته شد، تلفیق و مخلوط شدن اجزای بدن انسانهای کشته شده در سفینه و موجودات فضایی، موجب بوجود آمدن این جانداران شده است. وقتی با دشمنی جدید مواجه شدید به جای گم کردن دست و پای خود به دنبال نقطه ی ضعف آنها بگردید؛ کار چندان سختی نیست، فقط کافیست یک نگاه عمیق و با دقت به آناتومی بدن آنها بیندازید تا نقطه ی ضعف را پیدا کنید. طراحی دشمن ها بی نظیر است و هر کدام دارای خصوصیاتی متنوع و منحصر بفرد هستند. هر کدام با نوعی اسلحه ی خاص کشته می شوند، حمله ای به خصوص دارند و دارای IQ متفاوت تری نسبت به بقیه هستند. ممکن است در تیراندازیتان مرتکب اشتباهی شوید و این اشتباه برایتان گران تمام شود و موجب آزاد شدن موجودات دیگری شود. مثلآ بعضی دشمن ها با خود کیسه هایی حمل می کنند که بسیار حساس هستند و با کوچک ترین ضربه ای می ترکند. شما تنها کاری که می توانید در مقابل اینها انجام دهید دوری جستن است؛ به اندازه ی کافی از آنها فاصله بگیرید و سپس به کیسه ای که حمل می کنند شلیک کنید. یا نوع دیگری از دشمن هایتان موجوداتی شکم گنده(!) هستند که اگر به شکمشان شلیک کنید موجب آزاد شدن موجودات ریز دیگری خواهید شد که به راحتی کشته نخواهند شد و برایتان دردسر درست خواهند کرد. اینها نیز نقطه ی ضعف خود را دارند و باید به دست و پایشان شلیک کنید. خوشبختانه در مقابل تنوع دشمنان اسلحه های شما نیز کارآیی بالایی دارند و می توانند هر موجودی را نابود سازند. در بازی قادر خواهید بود که سلاح هایتان را Upgrade نیز بکنید. این آپگرید کردن به هیچ وجه کار ساده ای نیست و برای این کار باید آیتم هایی با عنوان Power Node بدست آورید و از آنها در مکانهایی به نام Bench استفاده کنید. این را بدانید که این آیتم ها در بازی زیاد نیستند و در هر مرحله شاید بتوانید یکی دوتا از آنها را بیابید. در بازی مکانهایی با نام Store نیز جهت خرید و فروش انواع آیتم ها اعم از اسلحه، تیر، خون، کپسول اکسیژن و حتی Power Node وجود دارد. این مکانها همچنین کار صندوقچه های رزیدنت اویل را هم برایتان انجام می دهند و می توانید وسایل اضافی خود را در آنها نگه داری کنید.

تا قبل از عرضه ی بازی خیلی ها فکر می کردند که بازی تلفیقی از Doom 3 و Bioshock خواهد بود و با مولفه هایی که این بازیها بوسیله آنها شما را می ترساندند القای ترس خواهد کرد ولی اصلا چنین نشد بلکه بازی حرف های تازه ای (مثل همین تنوع و ابتکار در نوع عملکرد دشمن ها) برای گفتن داشت. دوربین بازی دقیقآ همان حالتی را دارد که دوربین رزیدنت اویل 4 داشته است؛ همان حالت سینمایی روی شانه که گاهی به بدترین شکل ممکن روی اعصاب شما راه خواهد رفت. فقط کافیست کنار دیواری باشید و از قضا چندتا دشمن برایتان بیایند و دوربین در دیوار گیر کند!!! تا بعد آن با صحنه ی "کارتان تمام است" مواجه شوید!

اتمسفر بازی به لطف محیط های خوف ناک، دشمن های جان سخت و صداگذاری موثر می تواند شما را به خوبی بترساند. به جرات می توانم بگویم که این بازی بعد از رزیدنت اویل 3 و تعقیب و گریزهای نمسیس، دومین بازی بود که به خوبی توانست مرا بترساند! در بازی دیگر خبری از نشانگر خط سلامت شما در گوشه ی صفحه و یا قرمز شدن صفحه هنگام خطر و پس از مدتی بازگشت به حالت سلامت کامل نیست، بلکه خط سلامت توسط نواری سبز رنگ روی پشت کاراکتر مشخص است که این نوآوری از سوی شرکت EA دلهره بازی را چندین برابر می کند. یکی دیگر از مواردی که بازیسازها هنگام برخورد با مشکلی در امر ساخت بازی به آن رو می آورند و در بازیهای اخیر آن را کم مشاهده نکرده ایم توانایی کند کردن زمان است که در این بازی هم وجود دارد (چیزی شبیه به TimeShift). این قابلیت متاسفانه موجب کاهش استرس در بسیاری از صحنه ها می شود چرا که می توانید در صحنه های شلوغ زمان را کند کنید و انبوهی از دشمن ها را نابود کنید. البته از این قابلیت کند کردن زمان همیشه نمی توانید استفاده کنید و در صورت تمام شدن خط مخصوصش که آن هم روی پشت شما قرار دارد به پایان میرسد. نکته ی قابل توجه دیگری که در بازی موجود است عدم احساس امنیت می باشد. در تمام لحظات بازی اعم از هنگام خرید یا آپگرید کردن، هنگام ذخیره کردن، هنگام تعویض اسلحه و... امکان اینکه دشمنی به شما حمله کند وجود دارد. بازی روی حالت آسان همه چیز را به وفور در اختیارتان قرار می دهد و تقریبا با چالشی در برابر دشمنان روبرو نخواهید شد اما روی درجه ی مشکل با یک سختی دیوانه وار روبرو خواهید بود و مهمات و خون بسیار کم در اختیار شما قرار خواهند گرفت.

محیط ها در بازی نقش های اساسی را دارا می باشند و تا حد زیادی روی اتمسفر و گیم پلی بازی تاثیر خواهند داشت. رنگ و لعاب محیط ها مثل Doom 3 تاریک نیست و EA سعی نکرده است که با تاریک کردن نابجای محیط ها به جای ایجاد ترس روی اعصاب بازیخورها راه برود. گرافیک بازی تا حد زیادی به کمک محیط های وهم آور بازی آمده است و بازی را از آنچه که باید باشد جذاب تر کرده است. سایه زنی و نورپردازی ها، کیفیت تکسچرها و آبجکت ها، کیفیت آتش ها در بازی، افکت های انفجار و ... همه و همه به زیبا تر شدن بازی کمک کرده اند. در بعضی مراحل، بازی با قرار دادن ذراتی معلق در هوا موجب ایجاد حس دلهره می شود و در بعضی دیگر از مراحل، وجود خون بر روی در و دیوار است که شما را می ترساند. در بازی با چند صحنه ی به یادماندنی (یا شاید تاریخی!) روبرو می شوید. یکی مشاهده ی کهکشان راه شیری از داخل سفینه می باشد به طوری که زیبایی این صحنه فک انسان را به زمین می چسپاند و دیگری حضور در محیطهاییست که فاقد جاذبه می باشند چنان چه همه چیز حتی خود شما در این محیط ها می توانید معلق باشید. در بازی به غیر از چند سکانس کوتاه تصویری از چهره ی آیزک نخواهید دید اما صورت دیگر کاراکتر ها را به خوبی مشاهده خواهید کرد. در میان مسیر هایی که برای رسیدن به مقصد از آنها عبور می کنید جسدهایی وجود دارند که متعلق به ساکنین سابق سفینه می باشد. بهتر است بدانید که EA برای طراحی این جسد ها از اجساد انسانهای واقعی الگو برداری و استفاده کرده است! حتی شلیک به این اجساد و قطعه قطعه کردن اجزای بدنشان نیز به همین واسطه (الگوبرداری از اجساد واقعی) صورت گرفته است. در کل EA کاری کرده است که بتوان به کمک گرافیک خوب بازی، فضای مرده را هر چه بیشتر درک کرد.

در کنار جلوه های تصویری خوب، این صداگذاری بازیست که حس ترس را در شما چندین برابر خواهد کرد. Logهایی که در بازی پیدا می کنید به ترسناک ترین شکل ممکن ضبط شده اند و احساس اینکه چه بلایی بر سر انسان های صاحب این Logها آمده است بسیار دلهره آور است. بدون اغراق می گویم که بازی بدون صداگذاری و تاثیرات آن هیچگونه ترسی نخواهد داشت. ترفند دیگری که EA از آن برای ترساندن بازی کننده استفاده کرده است، ایجاد نوعی سکوت آرامش بخش در برحه ای کوتاه و سپس حرکتی پرسروصدا می باشد. این امر شاید در اوایل شما را بترساند اما در ادامه دیگر روش خوبی برای ترساندن شما نخواهد بود چرا که بازیباز هر لحظه خود را آماده ی مواجهه با چنین صحنه هایی می کند.

به نظر من Dead Space جدا از اینکه یک بازی Horror می باشد، از سبک های Action و Adventure نیز پیروی می کند و ترسناک تام نیست. Dead Space یک بازی شبیه به سری Silent Hill نیست که با داستان فلسفی خود شما را جذب خود کند و یا مثل رزیدنت اویل با گیم پلی منحصر بفرد، خود را به گیمر ها تحمیل کند بلکه بازی ایست که با محیط های وهم آور، گرافیک زیبا، صداگذاری خوب، داستان کلیشه ای اما جالب و منطقی، دشمن های فوق العاده پیچیده، اسلحه های جدید، گیم پلی کاملآ نوآور و ... حس ترس آن هم از نوع مدرن را به شما القا می کند و جذابیتی عجیب به بازی می بخشد. اگر مدت زمان زیادی است که از یک بازی نترسیده اید و ادعای نترسیدن دارید حتما این بازی را تجربه کنید

نظر یادتون نره




اشکان ارنگی ::: یکشنبه 87/11/13::: ساعت 4:50 عصر



 

خیلی ها هستند که بازی را به خاطر داستانش انجام می دهند و طرف بازیهایی که داستان ندارند و یا حتی دارای داستان ضعیفی هستند نمی روند. Left 4 Dead بازی ایست که عقاید و نظریات این دسته از گیمرها را عوض خواهد کرد. این بازی مولفه ای از نوع داستان ندارد ولی چیزهایی در خود دارد که حتی آن دسته از گیمرهایی که در جمله ی اول به آنها اشاره شد را نیز مجذوب خود خواهد کرد. اولین و مهمترین عاملی که موجب می شود این بازی از بازیهای هم سبکش گامی جلوتر باشد حالت چند نفره ی آن است که در ادامه به تشریح آن خواهیم پرداخت. هوش مصنوعی و کارگردانی قوی نیز به کمک بازی آمده است تا بازی را در زمره ی بهترین های سال قرار دهد.

بخش تک نفره (Single Player) بازی چهار کاراکتر با نام های Francis ، Zoey ، Louis و Bill را در دل زامبی ها رها می کند. یک دموی کوتاه ولی زیبا تنها مقدمه ایست که شما را با شخصیت کاراکترها و ظاهر بهم ریخته و شلوغ شهر آشنا می سازد. در این بخش چهار مرحله وجود دارد که برای یک بازی بسیار کم به نظر می رسد. شما در انتخاب کاراکتر مورد نظرتان مختارید و پس از انتخاب کاراکتر از سوی شما هوش مصنوعی (AI) بازی به خوبی کنترل سه کاراکتر دیگر را دراختیار می گیرد. بازی از دیدگاه اول شخص بیان می شود اما در بسیاری از مواقع به حالت سوم شخص وارد می شود و دوربین بازی کاراکتر را در میان انبوه زامبی ها نشان میدهد. بازی نوآوری های فراوانی دارد که برای یک بازی شوتر راضی کننده به نظر می رسد. هوش مصنوعی یارانتان یکی از مهمترین پارامترهای بازی و از نقاط قوت آن به شمار می آید. مثلا وقتی به چنگ یک زامبی افتادید یکی از سه کاراکتر دیگر به سرعت به کمکتان می آید و شما را نجات می دهد. اگر خط سلامت شما در حال به پایان رسیدن باشد، باز هم یکی از کاراکترهایی که توسط AI بازی کنترل می شوند به شما کمک می کنند تا خط سلامتتان را پر کنند. در کل همکاری و کمک به هم یک اصل مهم در پیشبرد مراحل L4D به شمار میرود. حالت تک نفره ی بازی با وجود اینکه از داستان خاصی تبعیت نمی کند و اصول و قواعد اولیه ی بازیهای شوتر اول شخص را زیر پا گذاشته است جذابیت خاص خود را دارد، اما این جذابیت فقط ذره ای از لذتیست که بازیکن در بخش های چند نفره بازی حس میکند. میتوان گفت که بخش تک نفره در این بازی فقط مقدمه و نوعی tutorial برای بخش چند نفره ی آن است تا بازیکن با کنترل، اکشن، گیم پلی، نقشه ها و ... بازی آشنا شود.

در بخش چند نفره دو Mode با نام های Campaign و Versus وجود دارد. در Campaign همانند حالت تک نفره، کنترل یکی از کاراکترهای بازی را در اختیار خواهید گرفت با این تفاوت که سه کاراکتر دیگر را نیز یک نفر چون شما کنترل خواهد کرد. اگر تعداد کسانی که می خواهند بازی را انجام دهند کمتر از چهار نفر باشد کنترل کاراکتر های باقی مانده را هوش مصنوعی بازی برعهده خواهد داشت. بخش Campaign به مراتب سخت تر از حالت Single Player می باشد چراکه در حالت تک نفره در صورت برخورد به مشکل یکی از کاراکترها سریعآ به کمک شما می آمد ولی در مود Campaign هر کس به فکر خودش می باشد و خیلی کم پیش می آید که کسی دست و دل بازی کند و بسته ی سلامت (Health Pack) خود را به شما بدهد و یا شما را از دست زامبی ها نجات دهد. در صورتی که یکی از اعضای تیم بمیرند بازی آنها را به صورت اتوماتیک در اتاق هایی قرار میدهد که کاراکتر های زنده باید او را از آنجا آزاد کنند و به بازی برگردانند. اگر همه ی کاراکترها با هم بمیرند بازی از ابتدای مرحله بارگذاری (Load) می شود.

در ابتدای هر مرحله شما دارای یک اسلحه ی کلت نسبتآ ضعیف با تیر بی نهایت و یک سلاح دیگر شامل یک یوزی (Uzi submachine gun) یا یک شاتگان (Ithaca 37 pump-action shotgun) خواهید بود. با پیشروی در مرحله سلاح های قوی تری در اختیارتان قرار می گیرد که جذابیت اکشن شلوغ بازی را برایتان چندین برابر خواهد کرد. علاوه بر اینها، آیتم های دیگری نیز مانند نوعی نارنجک در اختیارتان قرار خواهد گرفت. بازی در بخش چندنفره به هیچ وجه خسته کننده نمی شود چرا که اکشن سریع و مبارزات شلوغ آن به هیچ وجه اجازه نفس کشیدن به شما را نخواهد داد. در هر صحنه ی بازی بیش از 20 یا 30 زامبی روی سر شما خراب می شوند و گاهی ممکن است با خود بگویید "خدا پدر سام ماجراجو را بیامرزد" ! روند بازی با وجود خطی بودن، کاراکتر را در چالش قرار می دهد زیرا در هر مرحله با توجه به نوع پیشروی شما و مهارت هم تیمی هایتان می توانید ترفندی خاص را اتخاذ کنید. در پایان هر کدام از مراحل کاراکتر های زنده مانده با نوعی وسیله نقلیه از معرکه فرار می کنند. بدون شک جذاب ترین قسمت هر مرحله مبارزه ایست که قبل از فرار با دسته های ده تایی و گاه صدتایی زامبی ها انجام می دهید تا وسیله ی فرار از راه برسد. بخش Campaign جذابیت بالایی دارد اما با بازی کردن در مود Versus لذتی که از بخش های تک نفره ی بازی و Campaign  آن برده اید را به کل از یادتان خواهد برد.

در مود Versus که یک مود 8 نفره است کاراکترها به دو تیم تقسیم می شوند. یکی تیم کاراکترهای اصلی بازی یا همان Survivors و دیگری تیم آلوده شده ها یا Infecteds. قرار گرفتن در هر کدام از این تیم ها بصورت کاملآ Random پیش بینی شده است ولی بعد از یک دور به پایان رساندن بازی در هر مرحله تیم ها جایشان را عوض خواهند کرد. قرار گرفتن در کالبد یک زامبی با قدرت های منحصر به فردش می تواند لذتی عجیب و متفاوت برایتان داشته باشد. اگر در گروه زامبی ها باشید کنترل یکی از Bossهای زامبی ها به شما واگذار می شود. 4 کاراکتر Boomer ، Tank ، Hunter و Smoker این رییس ها را شامل می شوند که هر کدام قدرت خاص خود را دارا می باشند. مثلآ Hunter می تواند از فواصل بسیار دور با جهش های عظیمش خود را روی یکی از کاراکتر های بازی بیندازد، یا Tank که مشاهده اش از هر فاصله ای لرزه بر اندامتان خواهد انداخت، دارای هیکل فوق العاده تنومندیست که کشتنش به هیچ وجه کار ساده ای نیست. از جمله قابلیت هایی که این باس زامبی ها دارند میتوان توانایی مشاهده افراد از پشت دیوارها را نام برد. همچنین چیزی که در دیدگان این زامبی ها می بینید با چیزهایی که تا کنون دیده اید کاملا متفاوتند، به گونه ای که احساس میکنید که زامبی ها واقعآ احساس دارند و می توانند فکر کند. همانطور که گفته شد در بازی فقط چهار Map با نام های No Mercy ، Death Toll ، Dead Air و Blood Harvest وجود دارد که در مود Versus فقط Mapهای No Mercy و Blood Harvest در دسترس قرار دارند.

صحبت کردن در مورد گرافیک این بازی برخلاف اکثر بازی ها، به هیچ وجه کار سختی نیست. در هر صحنه ده ها دسته زامبی وجود دارد که هر کدام دارای شکل و شمایل منحصر به خود هستند. تک تک این زامبی ها دارای آناتومی خاص خود هستند و با بهترین جزییات طراحی شده اند. بازی از حیث سخت افزاری همانند دیگر بازی های Valve اصلآ سنگین نیست و با وجود شلوغی بیش از حد صحنه ها حتی یک فریم را نیز از دست نخواهید داد. افکت های انفجار بازی بسیار زیبا هستند و شلیک به شکم پف کرده ی یک Boomer و برای لحظه ای برپا کردن باران خون صحنه ای به یاد ماندنی را برایتان خلق خواهد کرد. در یکی از مراحل بازی به بالاترین نقطه ی شهر می روید و مشاهده ی شهر نابود شده و تاریکی که زامبی ها تسخیرش کرده اند، هم می تواند شما را سر ذوق آورد و هم دل تنگتان کند. خلاصه؛ گرافیک بازی با اینکه از آخرین تکنولوژی های روز استفاده نمی کند، زیبایی و جذابیت خاص خود را دارد.

مشخصات بازیهایی که کلیشه ها را می شکنند و به عبارتی پا از گلیم خود درازتر می کنند چیست؟ اگر به دنبال جواب این سوال می گردید بازی های شرکت Valve را امتحان کنید. شرکت Valve باز هم یک بازی خلق کرد و موفق شد دنیای بازیهای شوتر را تکان دهد و حالت چند نفره ی بازیهای رایانه ای را چند قدمی جلوتر ببرد. همانطور که پارسال بازیهای Valve از جمله Orange Box موفق شدند جوایز بسیاری را بدست آوردند، امسال نیز L4D خود را آماده ی دریافت جوایز بیشمار از جمله بهترین بازی مولتی پلیر و بهترین شوتر سال از سوی سایت ها و مجلات مختلف می بیند.



 رتبه بندی
8.7
 گیم پلی
9
 گرافیک
9
 صداگذاری
8
 نوآوری
8
 جذابیت
9

 

سرانجام بعد از 10 سال این بازی توسط Bethesda Softworks عرضه شد. یک بازی RPG کامل با تمی علمی – تخیلی ، محیطی بسیار بزرگ ، جذاب و دیدنی. این شرکت قبل از این ، بازی موفق Oblivion را در کارنامه خود داشت. اگر Oblivion را بازی کرده باشید هنگام بازی کردن Fallout 3 احساس میکنید قبلا آن را تجربه کرده اید. داستان بازی مربوط به سال 2277 میشود ، یعنی 200 سال بعد از زمانی که انسان با دستهای خود جنگ هسته ای را راه انداخت و زمین یعنی محل زندگی خود را نابود کرد. همه جانوران مرده اند و همه چیز در این پهنه ی وسیع نابود شده است. تنها معدود انسانهایی از این جنگ جان سالم به در برده اند که قبل از آغاز جنگ به پناهگاه هایی با نام Vault که برای این منظور(در امان ماندن از جنگ!) ساخته شده بود ، رفته بودند.

موجوداتی که بر روی زمین بودند تبدیل به موجوداتی جدید با ساختار ژنتیکی جدید و ظاهری جدید شده اند. این پناهگاه ها تمام نیاز های افرادی که در آن زندگی میکنند را تامین میکند ، به طوری که بعد از 200 سال همچنان در حال انجام این کار است. خط داستانی بازی از لحظه ی تولد شما شروع میشود. شروعی که به نظر من بهترین شروع برای یک بازی RPG است. وقتی از رحم مادر خود بیرون میایید باید دکمه ی A را بزنید تا صدای گریه ی شما خیال همه را راحت کند و به آنها شادی ببخشد. بعد از آن در حالی که پرستار در حال ثبت مشخصات شما است باید جنسیت خود ، نام خود و در نهایت چهره ای که در دوران بلوغ خواهید داشت را طراحی کنید.

چهره ای که شما انتخاب میکنید تاثیر مستقیم در چهره ی پدر شما که در اتاق عمل با ماسک حاضر است میگذارد. پدری که از بدنیا آمدن شما بسیار خوشحال است ، اما این خوشحالی زیاد دوام نمی آورد ، بعد از چند لحظه دنیا پیش چشمانش تار میگردد و او همسر خود را از دست میدهد. بله ، شما در لحظه ی تولد مادر خود را از دست میدهید و این پدر است که شما را باید بزرگ کند و آموزش بدهد. در سکانس بعدی شما یک نوزاد هستید که باید با اسباب بازیهایتان بازی کنید و از این طرف اتاق به آن طرف اتاق بروید. در سکانس بعدی شما خود را در وسط جشن تولد خود میبینید ، جایی که شما یک هدیده ی با ارزش دریافت میکنید و آن هم Pip-Boy 3000(یک وسیله الکترونیکی دستی) است. در سکانس آخر یعنی سکانسی که بازی به صورت رسمی(!) شروع میشود ، شما متوجه میشوید که پدر شما بنا بع دلایل نا معلوم Vault 101 را ترک کرده. شما این خبر را از دختر دوست پدرتان بدست می آورید و در صدد یافتن پدر از Vault 101 خارج میشوید.

وقتی پناهگاه را ترک میکنید و وارد دنیای واقعی میشوید به لطف موتور گرافیکی Game Bryo که در ساخت Oblivion نیز از آن استفاده شده بود میتوانید عمق فاجعه را درک کنید و ببینید انسان چه بلایی بر سر خود آورده! جزئیات بالا ، عمق مشاهده ی بسیار بالا ، چرخه ی شب و روز ، نبود افت فریم ، همه و همه دست به دست هم داده اند که شما یک گرافیک عالی در سبک Open World RPG  را شاهد باشید. محیط بازی بسیار بزرگ است و با توجه به وسعت نقشه ، سرعت Load در بازی خوب است. رنگ بندی بازی با توجه به جو بازی بسیار هماهنگ است. این رنگ بندی ، یک محیط بی روح و مرده را به نمایش میگذارد.


بازی از دید اول شخص(با قابلیت سویچ بر سوم شخص) دنبال میشود. البته این دید اول شخص در حد FPS های تراز اول نیست و در خیلی از مواقع بسیار پر ایراد ظاهر میشود چون این بازی نفساً یک RPG است. یک Modern RPG که تمام المان هایی که یک RPG لازم دارد را یکجا دارد. در بیشتر اوقات دید اول شخص بهترین انتخاب است ولی همین دید اول شخص هنگام مبارزه کمی مشکل ساز میشود ، مخصوصا اگر به هدف خیلی نزدیک باشید. در سیستم هدف گیری شما میتوانید از دو حالت برای مبارزه با سلاح گرم استفاده کنید. راه اول شلیک همانند بازیهای FPS است که معمولا به عنوان راه دوم از آن استفاده میشود. راه دوم استفاده از مکانیزم V.A.T.S است. طرز کار این مکانیزم بدینگونه است که با زدن دکمه LB نزدیکترین هدف به پوینتر انتخاب میشود و زمان متوقف میشود و شما هدف مورد نظر را میبینید که در کنار اعضای مختلف بدنش یک سری کمیت درصدی نوشته شده است ، این کمیت ها نشان دهنده ی شانس گلوله ی شما در برخورد با هدف میباشند. هر بار از سیستم V.A.T.S استفاده میکنید مقداری از یک پارامتر(در قسمت پایین – چپ صفحه وجود دارد) که AP نام دارد کم میشود. بسته به اینکه شما به چه نقطه از بدن شلیک میکنید از این پارامتر کم میشود ، البته اگر برای چند ثانیه از آن استفاده نکنید ، خود مجددا شارژ میشود.

سیستم ارتقای تواناییها بدین صورت است که بعد از هر بار Level Up شدن مقداری Perk و Point بدست می آورید. Perk مربوط به قابلیت های تخصصی شما در انجام هر کاری میشود. مثلا استفاده از اسلحه ی سنگین یا توانایی در سخن گفتن و امثال اینها. یعنی شما با گرفتن هر Perk میتوانید تاثیرات مثبتی بر روی این قابلیت ها بگذارید. Point مربوط به توانایی های عمومی شما یعنی S.P.E.C.I.A.L و Skills  شما میشود که با استفاده از آن میتوانید توانایی های خود را افزایش دهید. تمام این قابلیت ها در Pip-Boy 3000 قابل دسترس و مشاهده است. Pip-Boy 3000 توانایی های دیگری هم دارد. مانند نمایش تجهیزات ، مقدار سلامتی ، اسلحه ها ، نقشه ، گوش دادن به رادیو ، نمایش ماموریت و... . هنگام گوش دادن به رادیو خیلی چیزهای جدید در مورد داستان و حتی گیم پلی بازی دستگیرتان میشود ،‌ که بسیار بدرد بخور و کارا هستند! البته رادیو موزیک نیز پخش میکند. زحمت گویندگی در رادیو هم به دوش یک نفر است(یعنی در تمام موج های مختلف فقط یک نفر صحبت میکند). البته در هر موج با توجه به جایگاه ایستگاه ، چیز خاصی بیان میکند. در کل دیالوگها خوب هستند ، هرچند گویندگان مجبور بودند در نقش چندین نفر ایفای نقش کنند. در بازی حجم دیالوگ ها بسیار بالا است و شما وقتی با هر یک از کاراکترهای بازی صحبت میکنید ، حرفهای زیادی برای گفتن دارید! طریقه ادای این دیالوگ ها هم بدینگونه است که شما صحبت را با کاراکتر مقابل شروع میکنید و از بین دیالوگ های موجود باید گزینه ی مناسب را انتخاب کنید. حتی در بعضی مواقع نیاز دارید که دروغ نیز بگویید که در این مواقع قدرت بیان شما بسیار به شما کمک میکند.

صدای اسلحه ها هم در بازی نسبتا خوب است ، هر چند در حد برترینهای سبک FPS نیست ولی با آنها زیاد هم اختلاف ندارد . تنوع اسلحه در بازی در سطح بسیار بالایی قرار دارد و هر چه در بازی پیشرفت میکنید بر تعداد آنها افزوده میشود. انواع اسلحه های سنگین و سبک ، اسلحه های سرد و گرم ، اسلحه های متعارف و غیر متعارف(!) ، انواع لباسها و زره ها که با استفاده از آن ها میتوانید ظاهر شخصیت خود را تغییر دهید.

در پایان باید گفت Fallout 3 یک اثر بزرگ از سازندگان Oblivion است که تقریبا هیچ قسمت از بازی کاستی ندارد و به بهترین شکل ممکن طراحی و ساخته شده. به شخصه این بازی را به تمام RPG بازها توصیه میکنم.

 

 

 


 رتبه بندی
8.8
 گیم پلی
9
 گرافیک
9
 صداگذاری
9
 نوآوری
8
 جذابیت
9



درست هنگامی که همه‌ی اکشن بازها دچار تب جدیدی با نام Call of Duty 4 شده بودند، Activision نسخه‌ی بعدی را برای سال 2008 تأیید کرد. شایعات زیادی پیرامون این بازی که در ابتدا با نام CoD 5 شناخته می‌شد، وجود داشت و در نهایت با اعلام این خبر که توسط Treyarch ساخته می‌شود، گیمرها واکنش‌های متفاوتی از خود نشان دادند. مخصوصاً زمانی که همه فهمیدند دوباره CoD می‌خواهد به دوران جنگ جهانی دوم بازگردد. اما Treyarch با بهره گیری از تجربیات و تکنولوژی تیم Infinity Ward بالاخره خود را در گوشه‌ای از دل هواداران این سری بازی‌ها جا کرد. اندکی بعد از انتشار بازی CoD 3 این استودیو مقدمات ساخت Call of Duty: World at War را فراهم کرد. اینبار هم با تجربه تر از گذشته بود، هم با خیال راحت تری به تولید این بازی می‌پرداخت. هدف(با توجه به گفته‌ی خودشان) ساخت بهترین بازی‌ای بود که می‌توانستند خلق کنند. حال به نقد و بررسی CoD: WaW می‌پردازیم تا ببینیم این تیم بدنام(با توجه به برخورد مخاطبان پیش از عرضه این بازی) تا چه حد به هدفشان نزدیک شده‌اند.

اینبار تأکید بسیاری بر نمایش خشونت در جای جای داستان شده. برخلاف CoD 4 دیگر با یک قسمت آموزشی بازی آغاز نمی‌شود و پس از




اشکان ارنگی ::: یکشنبه 87/11/13::: ساعت 4:49 عصر


جدیدترین ها ی بازی
 Prince of Persia
داستان بازی از آن جا شروع می شود که شخصیت اصلی بازی که با الاغ خود از خوش گذرانی و عیاشی برگشته است، دچار یک طوفان می شود و راه خود را گم می کند و نا خواسته با شاهزاده ی جوانی به نام Elika روبرو می شود. او را دنبال می کند تا به قسمتی از یک سرزمین افسانه ای می رسد. مکانیزم گیم پلی PoP دچار تحولی اساسی شده و Prince وارد ماجرایی کاملاً جدید ...
 Left 4 Dead
این بازی مولفه ای از نوع داستان ندارد ولی چیزهایی در خود دارد که همه را مجذوب خود خواهد کرد. اولین و مهمترین عاملی که موجب می شود این بازی از بازیهای هم سبکش گامی جلوتر باشد حالت چند نفره ی آن است. بخش Single Player بازی نیز چهار کاراکتر را در دل زامبی ها رها می کند. یک دموی کوتاه ولی زیبا تنها مقدمه ایست که شما را با کاراکترها و ظاهر بهم ریخته و شلوغ شهر آشنا می سازد ...
 Fallout 3
داستان بازی مربوط به سال 2277 میشود ، یعنی 200 سال بعد از زمانی که انسان با دستهای خود جنگ هسته ای را راه انداخت و زمین یعنی محل زندگی خود را نابود کرد. همه جانوران مرده اند و همه چیز در این پهنه ی وسیع نابود شده است. بازی Fallout 3 از دید اول شخص(با قابلیت سویچ بر سوم شخص) دنبال میشود. یک بازی RPG کامل با تمی علمی – تخیلی ، محیطی بسیار بزرگ ، جذاب و دیدنی ...
 Blizzard چگونه به چنین جایگاهى دست یافت؟
در میان تمام شرکت های بازی سازی فقط یک شرکت وجود دارد که تمام آثارش در زمره بهترین بازی های تاریخ قرار می گیرند. خیلی کم بازی می سازد و اگر از کیفیت بازی در حال ساختش راضی نباشد در صورتی که بازی در مراحل پایانی ساخت نیز باشد آن را متوقف می کند. اما Blizzard به یکباره به چنین موفقیتی دست نیافته، بلکه موفقیت Blizzard از ذره ذره تلاش های بنیانگذارانش ناشی می شود ...
 Call of Duty: World at War
بازی Call of Duty: World at War بر خلاف شماره‌ی قبلی، باز به دوران جنگ جهانی دوم بازگشته. این بازی بر پایه‌ی Engine عنوان محبوب CoD 4 ساخته شده و اینبار در WaW شاهد خشونت خاصی خواهید بود که در دیگر عناوین سری CoD شاهد آن نبودید. Treyarch با بهره گیری از تجربیات و تکنولوژی تیم Infinity Ward بالاخره خود را در گوشه‌ای از دل هواداران این سری بازی‌ها جا کرد ...
 Dead Space
EA نشان داد که یا بازی ترسناک نمی سازد یا اگر بسازد چیزی می سازد که همه را به معنای واقعی ترس، بترساند. داستان Dead Space در قرن بیست و ششم جریان دارد و کاراکتر اصلی شخصیست به نام Isaac Clarke. او یک مهندس هوافضاست که برای شرکت C.E.C کار می کند. وقایع بازی از آنجایی آغاز می شود که یک پیغام حاوی مطالب نگران کننده از طرف USG Ishimura برای C.E.C مخابره می شود ...

جدید ترین های بازی
 Mafia II
ادامه‌اى براى تریلر دوم. به گفته‌ى سازندگان، Mafia II داراى شوخیهاى خاصیست که یک نمونه از آن‌ها در این نسخه از تریلر دوم موجود است.
 تیزر معرفى برترین‌هاى 2008
این اولین رویداد بزرگ GL است اما با تماشاى تیزر معرفى برترین‌ها، به کیفیت برگزارى رویداد پى خواهید برد. منتظر راى‌هاى نهایى باشید.
 Mafia II
دومین تریلر از بازی Mafia II برخلاف تریلر قبلی، Real-time است و گرافیک شگفت انگیزی دارد. سبک این ویدئو، مشابه تریلرهای بازی GTA IV است.

نقد و برسی هر بازی

                                                Prince of Persia

 رتبه بندی
9.1
 گیم پلی
9
 گرافیک
9
 صداگذاری
10
 نوآوری
9
 جذابیت
9
  

 

وقتی که Ubisoft اولین شماره از سه گانه PoP را منتشر ساخت(The Sands of Time)، سبک جدیدی را پایه گذاری کرد که پر از ایده های ناب بود. به همین دلیل بازیبازهای زیادی را در دنیا مجذوب خود کرد. بعد از اینکه PoP: The Sands of Time به فروش زیادی رسید، Ubisoft  تصمیم گرفت که شماره های بعدی بازی را نیز بسازد. از این رو شماره ی دوم و سوم بازی را نیز منتشر ساخت اما هیچ کدام نتوانست موفقیت شماره ی اول را به دست آورد و این موضوع باعث شد Ubisoft، از ساخت شماره ی چهارم بازی خودداری کند. چون که احتمال شکست تجاری و هنری آن زیاد بود. اما این به این معنا نبود که Ubisoft این بازی را فراموش کرده است و دلیل تعلل این بود که، Ubisoft Montreal  احتیاج به مقداری فرصت داشت تا ایده های جدیدی را بیابد و در بازی پیاده کند. از این رو تا مدتها Ubisoft حرفی از PoP جدید نزد تا اینکه در April 2008 ساخت ادامه ای برPoP  رسما توسط Ubisoft اعلام شد. اما این PoP قرار نبود داستان و ویژگی های بازی های قبلی را دنبال کند. چون ایده ی PoP با تمام جذابیت خود، تکراری شده بود و نیازمند تغییرات زیادی بود. در هر صورت این بازی در دسامبر 2008 روی X360 و PS3  عرضه و نسخه ی PC نیز با کمی تاخیر در همین ماه منتشر شد، که حال به شرح ویژگی های آن می پردازیم.


داستان بازی از آن جا شروع می شود که شخصیت اصلی بازی که با الاغ خود از خوش گذرانی و عیاشی برگشته است، دچار یک طوفان می شود و راه خود را گم می کند و نا خواسته با شاهزاده ی جوانی به نام Elika روبرو می شود. او را دنبال می کند تا به قسمتی از یک سرزمین افسانه ای می رسد. در آن جا پدر Elika با نابود کردن Tree of Life(به معنی درخت زندگی) باعث آزادی  Ahriman(همان اهریمن خودمان)، خدای تاریکی ها می شود و کل سرزمین را غرق در سیاهی و تاریکی می کند. به همین دلیل این دو شخصیت تصمیم می گیرند که تاریکی ها را نابود سازند و این سرزمین را نجات دهند. البته داستان بازی پیچیده تر از اینهاست و این خلاصه ای از داستان بود. پس مطمئن باشید که با داستانی پیچیده تر از این روبرو هستید که به این سادگی ها نیست.

فرم کلی بازی به این صورت است که شما در قسمت های مشخص شده در نقشه می روید و با استفاده از قدرت های Elika، آن قسمت را از تاریکی پاک می کنید. با پاک کردن هر قسمت چندین عدد Light Seed(دانه ی روشنایی) در آن منطقه پخش می شود و شما باید آنها را به منظور آزاد کردن یکی از چهار قدرتهای Ormazd(خدای روشنایی)، جمع کنید که با آزاد کردن هر قدرت کار سخت تر می شود چون که به Light Seed بیشتری برای آزاد کردن قدرت بعدی نیاز دارید. وقتی هم که یکی از قدرت ها را آزاد می کنید در یک محیط فانتزی زیبا قرار می گیرید که بیشتر به یک بخش آموزشی مربوط به آن قدرت شباهت دارد. گیم پلی بازی نیز تحت تاثیر همین عامل تفاوت هایی با گذشته دارد؛ ولی اصالت خود را حفظ کرده است. گیم پلی بازی خوشبختانه به صورت خطی نیست به دلیل این که شما هر وقت خواستید، می توانید در محیط بازی به گشت و گذار بپردازید. همچنین نحوه ی طی مراحل به شما بستگی دارد و مراحل بازی به صورت خطی و پشت سر هم نیستند؛ چون همان طور که قبلا گفتم شما باید یک منطقه را از سیاهی پاک کنید تا به Light Seed برسید، به همین دلیل هر منطقه را هر وقت که خواستید می توانید پاک سازی کنید. برای عبور از قسمت های مختلف در بازی نیز مثل گذشته باید با حرکات اکروباتیک از این دیوار به آن دیوار و از این سکو به آن سکو بپرید. دو نوع پرش در بازی وجود دارد. یکی که خودتان تنهایی می پرید و یکی دیگر که دو مرحله ای است و به کمک Elika صورت می گیرد که با این روش، می توانید مسافت بیشتری را طی کنید. برای از دیوار پایین آمدن یا گرفتن نیز پرنس از دست خود که به شکلی فلزی است، استفاده می کند. تعداد کمی هم معما در بازی وجود دارد که نسبتا آسان هستند و زیاد وقتتان را نمی گیرند. در مورد وسعت محیط هم، نسبتا بزرگ است و به دلیل نوع طراحی، شما می توانید تا فواصل خیلی دور را نیز ببینید که به این سبب، محیط ها خیلی بزرگتر به نظر می رسند.

قسمت مبارزات یکی از قسمت هایی است که تغییرات زیادی کرده است و به شکل تن به تن درآمده و نسبت به قبل هم آسان تر شده است. اما جذابیت خود را از دست نداده است؛ چون شما می توانید مثل گذشته از کمبوها استفاده کنید که برخی از آنها را خودتان تنها انجام می دهید و برخی دیگر را نیز همراه با Elika، چون که Elika نیز مانند شما از قابلیت های زیادی برخوردار است و نقش مهمی در گیم پلی و به خصوص در مبارزات ایفا می کند به طوری که، هم داستان و هم مبارزات وابسته به وجود این شخصیت زن است. نقش Elika در مبارزات به این شکل است که شما را از مرگ نجات می دهد و در حمله به دشمنان به شما کمک می کند. نکته ی مهم و قابل توجه در اینجا این است که، شما تحت هیچ شرایطی نخواهید مرد.

میزان سلامتی شما به گونه ای خاص کم می شود. سه حالت سلامتی در بازی وجود دارد: سالم، ضعیف و شکست خورده. در حالت اول شما سریع و قوی هستید اما اگر ضربه ای به شما وارد شود به حالت ضعیف می روید که در این حالت دچار ضعف هستید و نمی توانید حرکات سریع انجام دهید و اگر مجددا ضربه ای به شما وارد شود، به حالت شکست خورده می روید که در این حالت به شدت ضعیف و آسیب پذیر هستید اما در این حالت اگر دشمنان قصد حمله به شما را داشته باشند، Elika  مانع می شود تا شما سلامتی خود را باز یابید؛ ولی به این بها که مقداری به سلامتی دشمن افزوده می شود. نکته ی جالب توجه در مورد دشمنان این است که بر خلاف سه گانه ی قبلی که دشمنان حرکاتشان زیاد عاقلانه نبود، این بار با هوش مصنوعی خوبی روبرو هستیم. اما این به این معنا نیست که کشتن دشمنان خیلی سخت است؛ بلکه نسبت به قبل آسانتر نیز شده. در کل می توان گفت مبارزات متعادل است. در بازی بر خلاف گذشته که با کشتن هر یک از دشمنان یک زمان دریافت می کردید، خبری از دانه های زمان نیست زیرا در این شماره سوژه ی شن های زمان به کلی حذف شده است.

یکی از ویژگی های مثبت بازی صداگذاری آن است. که اگر بی انصافی نکنیم صداگذاری بازی و همچنین موزیکهای آن عالی هستند. تم موزیک ها مقداری به موزیک های ایرانی شبیه است. دوبلور ها نیز به خوبی ایفای نقش می کنند و با توجه به شخصیت هر کاراکتر به خوبی صحبت می کنند. به عنوان مثال شخصیت اصلی چون یک فرد خوش گذران و بی خیال است، به شیوه ی طنز سخن می گوید و یا این که پدر Elika خیلی تند صحبت می کند. نکته ی مهم و قابل توجه در مورد صداگذاری شخصیت ها این است که Elika در بعضی مواقع فارسی صحبت می کند که در نوع خود جالب است. البته در حد یک جمله ی کوتاه است و انتظار گفتگوهای طولانی به زبان فارسی را نداشته باشید. گذشته از صداگذاری شخصیتی، صداگذاری محیطی نیز خوب از آب درآمده است. صدای ضربات شمشیر، پریدن، لغزیدن، دویدن، صدای آبشار و ... همه و همه خوب کار شده اند و ایرادی بر آن ها وارد نیست. نکته ای که باعث شده صداگذاری بازی خوب جلوه کند، تطابق آن با محیط است که واقعا حس بودن در دنیایی فانتزی را تداعی می کند و اگر از آن دسته بازیبازها هستید که به صداگذاری خیلی توجه می کنید، مطمئنا به این موضوع پی خواهید برد.

از صداگذاری عالی بازی که بگذریم به گرافیک فوق العاده چشم نواز آن می رسیم. که از جمله قسمت هایی است که دچار تحولات عظیمی شده است و تقریبا هیچ شباهتی به PoP های قبلی ندارد. در گرافیک بازی از تکنیک Cell Shade استفاده شده است که با جو فانتزی و افسانه ای بازی هم خوانی دارد. طراحی هنری بازی نیز بسیار زیباست؛ چرا که تیم سازنده با تلفیق رنگ های مختلف محیط ها و کاراکترها را به زیبایی هر چه تمام تر طراحی نموده است. همچنین نورپردازی بازی نیز بسیار زیبا و چشم نواز است که با دقت زیاد طراحی شده. صورت شخصیت ها نیز با حسی که دارند(خوشحال، عصبانی، ناراحت و ...) هم خوانی کامل دارد به گونه ای که اگر به چهره ی آن ها بنگرید، از حسی که دارند مطلع می شوید که از این بابت باید به Ubisoft Montreal آفرین گفت. کیفیت بافت ها یا تکسچرها خیلی خوب است. البته سطح برخی از اجسام(مثل برخی از دیوارها) مشکلاتی دارد که قابل چشم پوشی است. شخصیت ها و دشمنان نیز با جزئیات بالایی طراحی شده اند، که نشان دهنده ی وقتی است که در ساختشان صرف شده است. محیط هم همان طور که گفته بودم خیلی وسیع و چشم نواز طراحی شده که با وجود چنین وسعتی افت فریم مشاهده نمی شود که جای خوشحالی دارد. در کنار طراحی خوب محیط افکتهای بازی نیز واقعا چشم نواز و خوب هستند که حس بودن در دنیایی فانتزی و مجازی را چندین برابر می کند. این افکتها در مبارزات خیلی خود را نشان می دهند و اوج هنر سازندگان در طراحی افکتها در مبارزات مشخص می شود. همچنین دشمنان و کاراکترها دارای حرکاتی واقع گرایانه هستند و حرکات آنها مثل ربات خشک نیست که این موضوع باعث می شود شخصیت ها را واقع گرایانه تر درک کنید و به آنها به چشم یک مدل سه بعدی بی مصرف نگاه نکنید.

اگر بخواهیم از نوآوری های بازی حرف بزنیم، PoP  پر از ایده هاى جدید است. در زمینه ی گرافیک و گیم پلی پا را فراتر از حد خود نهاده و از PoP های قبلی خیلی بهتر شده. البته از استودیویی چون Ubisoft Montreal  کمتر از این هم انتظار نمی رفت. چرا که Ubisoft Montreal پتانسیل خیلی بالایی دارد و در همه سبک و همه نوع، بازی هایی دارد که هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند. یکی از شعارهایی که بسیاری از بازی سازها آن را سر لوحه ی کارهای خویش قرار می دهند، این است: بازیسازی موفق می شود که ریسک تحول را بپزیرد. Ubisoft Montreal با عرضه ی این بازی ثابت کرد از ریسک کردن نمی هراسد و هر زمانی به تحول احتیاج باشد از ریسک کردن ابایی ندارد. در آخر هم این را بگویم که چه از طرفداران PoP بوده اید چه نبوده اید به هیچ وجه این بازی را از دست ندهید؛ چون که باز با یکی دیگر از شاهکارهای استودیوی Ubisoft Montreal روبرو هستیم که می تواند هم یک تجربه ی نو باشد و هم شما را سرگرم کند.

 

 

 

 


 رتبه بندی
8.9
 گیم پلی
9
 گرافیک
8
 صداگذاری
9
 نوآوری
9
 جذابیت
10
         


 




اشکان ارنگی ::: یکشنبه 87/11/13::: ساعت 4:48 عصر

                                         جدول اطلعات امکانات                      
اخبار بازی های دنیا و جهان در ایران  اروپا
معرفی ماهنامه ها و روز نامه ها درباره بازی دنیای بازی بازی نما
دانلود بازی اکشن و ماجرا جویی ورزشی و داستان ملایم
معرفی نامه بازی ها شامل بازی مورد نظربه چه سیستم میخوره سال و کمپانی

       در ضمن با دادن وب سایت شما در بخش  نظردهید این اطلاعات برای شما ارسالمیگردد                                                                          

                                      اطلاعات امکانات                 

 

 

کد تقلب بازی ها
برترین بازی ها و مقالات بازی
معرفی بازی کوتاه و لیست بازی ها

 




اشکان ارنگی ::: یکشنبه 87/11/13::: ساعت 4:38 عصر

<      1   2   3      >
 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 4


بازدید دیروز: 11


کل بازدید :7542
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<